ایها العزیز
برگرد ای توسل شب زنده دارها/ پایان بده به گریه ی چشم انتظارها
از یک خروش ناله ی عشاق کوی تو/ حاجت روا شوند هزاران هزارها
یکبار نیز پشت سرت را نگاه کن/ دل بسته این پیاده به لطف سوارها
از درد بی حساب فقط داد میزنم/ آیا نمیرسند به تو این هوارها
ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن/ خیری ندیده ایم از این اختیارها
باید برای دیدن تو “مهزیار” شد/ یعنی گذشتن از همگان “محض یار” ها
دیگر برای تو صدقه رد نمیکنم/ بیهوده نیست اینکه گره خورده کارها
یکبار هم مسیر دلم سوی تو نبود/ اما مسیر تو به من افتاد بارها
شب ها بدون آمدنت صبح می شوند/ برگرد ای توسل شب زنده دارها
این دست ها به لطف تو ظرف گدایی اند/ یا ایها العزیز تمام ندارها
(شعر از علی اکبر لطیفیان)